در این جشن، هندوانه را حتماً فراهم میکنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمیکند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. در تابستان مردم باید در بیجار کشاورزی میکردند و اعتقاد داشتند خوردن هندوانه در شب یلدا تشنگی کار در بیجار را رفع میکند.
باور دیگر بر این بود که باید ۷ نوع میوه در این شب خورده شود؛ که در گیلان «آوکونوس» (آو= آب و کونوس) و «آوخوج» (آب و خوج) هم جزء میوهها در شب چله صرف میشود. در فصل پاییز، کونوس و خوج خام را در خمره میریزند، خمره را پر از آب میکنند و کمی نمک هم به آن میافزایند و در خم را میبندند و در گوشهای خارج از هوای گرم اتاق میگذارند. کونوس و خوج سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه میشوند. آوکونوس و آوخوج در اغلب خانههای گیلان تا بهار آینده یافت میشود و هر وقت هوس کنند کونوس و خوج تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون میآورند و آن را با گلپر و نمک در سینهکش آفتاب میخورند.
در گذشته (و هنوز هم) از «وابِشته بِج» به عنوان شبچره برای پذیرایی از میهمانان استفاده میشد. وابشته بج در بیشتر گیلان رایج است، ولی بسته به منطقه، برخی تنقلات ممکن است متفاوت باشد. برای تهیه آن مقداری عدس، گندم، برنج و سویا را به مدت یک شب خیس میکردند. روز بعد هر کدام از این مواد را داخل تابه ریخته و با شعله ملایم تفت میدادند و مرتب هم میزدند تا سرخ شود. تخمه کدو، تخمههندوانه، کنجد و شاهدانه را هم به همین روش سرخ کرده و با دیگر مواد مخلوط میکردند؛ مقداری مغز گردو را هم خرد کرده و به مواد مذکور اضافه میکردیم.
در شب یلدا، خانوادهها سعی میکردند یک غذای محلی و ویژه تناول و نسبت به شبهای قبل و بعد از گوشت کمتری استفاده کنند؛ بیشتر سبزیپلو با ماهی بود مانند شب عید.
در میان گالشهای شرق گیلان باور بر این بود که آن شب باید ۴۰ چیز بخورند هرچیز که داشتند میخوردند و باقی را بجایش گندم میخوردند و یا تنقلاتی از این دست مثل برنج که تفت میدادند. بیشتر محصولات خودشان بود و استقلال خوردنی و معیشتی در این منطقه حاکم بود.